مردی در پشت صحنه بازیهای ویدئویی
همواره در صنعتهای گوناگون، افرادی هستند که بهترینها و با کیفیتترینها را ارائه میدهند. این افراد چیزهای نویی برای معرفی داشته و به مراتب تحسین دیگران را برمیانگیزند. در هنر هشتم که به بازیهای ویدیویی اختصاص دارد نیز اشخاص سرشناسی خود نشان داده و درخشیدهاند. هر یک به نوبه خود تاثیری شگرف در صنعت سرگرمی داشته و موجب پیشرفتهایی هرچند کوچک در این عرصه شدهاند. (مانا) پیشرفتهایی که عرصه بازی و بازی سازی را به یکی از مهمترین و پردرآمدترین عرصههای عصر امروز بدل کرده. یکی از این افراد بیشک Neil Druckmann (نیل دراکمن)، کارگردان خلاق بازیهای ویدیویی استودیو ناتی داگ است. او 36 سال سن دارد، زاده 5 دسامبر 1978 است و تابعیت کشور آمریکا را دارد. همچنین مدرک علوم کامپیوتر خود را پیش از این که وارد عرصه بازیهای ویدیویی شود از دانشگاه Carnegie Mellon اخذ نمود. دراکمن کار خود را از سال 2004 و در سِمَت طراح بازی های ویدیویی آغاز کرد. آغاز کار حرفهای او قبول مسئولیت طراحی و دستیار نویسندگی برای بازی Uncharted: Drake’s Fortune بود و پس از آن در نسخه دوم سری بازیهای Uncharted هر دو وظیفه دستیار نویسندگی و Co-Lead به او سپرده شد. اما این پایان کار او نبود و در سال 2010 به عنوان کارگردان خلاق و نویسنده عنوانی جدید انتخاب شد. این عنوان The Last of Us بود، عنوانی که در سال انتشار خود تحسین بسیار از منتقدین را برانگیخت.(مانا) نیل دراکمن و Bruce Straley (بروس استرلی) هم اکنون کارگردانی قسمت چهارم بازی آنچارتد تحت عنوان Uncharted 4: A Thief’s End را برعهده دارند که صورت انحصاری برای کنسول پلی استیشن 4 منتشر میشود.
سیر تکامل، تجربه جنبههای گوناگون!
در 5 دسامبر 1978 نیل دراکمن از جودی و جری متولد میشود. در سنین نوجوانی به سبب دیدن کمیک بوکها، بازیهای ویدیویی و فیلمهای برادر بزرگترش که منحصراً به دست Sierra Entertainment و LucasArts تهیه و تولید میشدند موفق به یادگیری زبان انگلیسی شد. قرارگیری در این مسیر و ارتباط مستقیم با مباحث داستانی، نیل را علاقهمند به داستان سرایی کرد، تا جایی که همین امر نیل جوان را ترغیب به نوشتن کمیک بوک خود میکند. در سال 1989 بود که به همراه خانواده خود به ایالات متحده آمریکا سفر کرده و در آنجا اقامت میگزینند. نیل در میامی فلوریدا به دبیرستان رفت و پس از فارغ التحصیلی در این مقطع وارد دانشگاه شد. طولی نکشید که نیل دراکمن به درجه کمک محقق در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا رسید. وی در طول این زمان در تالاهاسی فلوریدا زندگی میکرد. با آغاز جولای 2002 او یک سال از وقت خود را در دانشکده علوم محاسباتی و فناوری اطلاعات صرف کار در آزمایشگاه تجسمی کرد.(مانا) در این زمان با کمک تنی چند از دوستان به توسعه بازی Pink-Bullet برای لینوکس و مایکروسافت ویندوز پرداخت که جزو اولین پروژهشهای او در زمینه بازیهای ویدیویی بود. او در ابتدا میخواست یک انیماتور شود که با مخالفت پدر و مادرش رو به رو شد، سپس در کلاسهای برنامه نویسی ثبت نام کرد و به شکلی صریح پی برد که به این زمینه علاقه دارد. پیش از ورود به صنعت بازیهای ویدیویی نیل تخصص خود را در رشته جرم شناسی اخذ کرد. او در این راه تصمیم به تغییر رشته تحصیلی خود گرفت، به Pittsburgh رفت و پس از آن برای استادی در تکنولوژیهای سرگرم کننده در دانشگاه Carnegie Mellon ثبت نام کرد. به دنبال آن به کارآموزی در یک استودیوی توسعه بازیهای ویدیویی به نام ناتی داگ مشغول شد. اما آغاز و ماجرای این اتفاق چه بود؟ چه طور و یا بهتر است بگوییم چگونه نیل به ناتی داگ پیوست و سرنوشت خود را این گونه رقم زد؟ در کنفرانس توسعه دهندگان بازیهای ویدیویی، نیل دراکمن با Jason Rubin (جیسون رابین) از بنیانگذاران استودیوی ناتی داگ ملاقات میکند و پس از صحبت با او، جیسون کارت ویزیت خود را به نیل میدهد.
سرانجام در سال 2004 نیل به عنوان یک کارآموز برنامه نویسی به ناتی داگ میپیوندد و چندی نمیگذرد که به صورت تمام وقت در مقام برنامه نویس گیم پلی بازیها مشغول به کار میشود. بیشک دراکمن یکی از بهترین داستان نویسان و کارگردانان عصر حاضر به شمار میرود. داستانهایی که به سبب روایت شایسته و نشان دادن روابط انسانی به بهترین شکل ممکن، در مخاطب اثر گذاشته و او را ترغیب به ادامه میکند. (مانا) داستانهایی که به شکلی تعاملی با گیم پلی درآمیخته شده و روند بازی را به پیش میبرند و در هر لحظه بازیکن را پای خود نگه داشته و میخکوب میکنند. این آثار بیشک جزو بهترینها بوده، به شکلی که هر یک استحقاق تبدیل به یک فیلم هالیوودی را دارند.
همان طور که گفتیم نیل دراکمن در شروع یک جرم شناس ساده بود. او در طلب بیشتر از اینها بود و به کم راضی نمیشد به همین سبب علاقه خود را در این زمینه ندید و برای پیدا کردن هدف خود شروع به تلاش کرد، در جنبههای گوناگون وارد شد و سپس به سبب یک تصادف مسیر اصلی خود را پیدا کرد و به جایگاه حاضرش رسید. جایگاهی که هر بازیساز کمتر شناخته شده آرزوی آن را دارد.